چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۹

بعضي حرفا گفتني نيس

وقتي اينطوري بهت ميگم: شب خوش....
يعني نذار اينجوري بخوابم...
نذار با اين حال بخوابم...
ميفهمي؟!

سه‌شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۹

اندر احوالات قضاوت

هرگز شادي آدمها را از ميزان خنده هايشان نسنجيد

هرگز تنهايي آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نكنيد

هرگز تحمل آدمها را از ميزان ايستادگي شان تخمين نزنيد

هرگز...

دوشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۹

ما انتظار را خوب ميشناسيم...

بعضي عكسها هميشه هايد ميمانند اما پاك نميشوند
بعضي پست ها هميشه فقط پيش نويسند
و بعضي آدمها هرگز نميفهمند
...و انتظار قوت غالب خيلي چيزهاست


پ.ن: بعضي آهنگها در پلي ليست فقط حضور دارند... اما نميشود سراغشان رفت!

شنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۹

تو ميتوني منو از پا درآري

من آدمي رو ميشناسم كه از فرط دلتنگي به كما رفته
حرف ميزنه... راه ميره... ميخنده...
اما هيچي حس نميكنه
هيچي


پ.ن: خيلي از ما اينروزها همين حال را داريم... نه فقط از دلتنگي!

برخورد نزديك از نوع آخر

اگه خيلي دلم تنگ شد ميتونم اسمتو تو گوگل سرچ كنم؟

پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۹

اندر احوالات پايانبندي

رابطه هاي تمام شده را آنقدر كش ندهيد كه با خيانت تمام شود
خصوصا اگر شما اهل خيانت نيستيد
پاره ميشويد


پ.ن: به نقل از گودر حودم . بر خلاف هميشه... مخاطب خاص دارد.

چهارشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۹

يلدا

رفتم تو كوچه
ديدم كوچه خودشو هف قلم بزك كرده
داشتم رد ميشدم پشت چشماشو نازك كرد
يعني ببين با اين برگا چقد خوشگلو تو دل برو شدم...
منم يه نگا بهش انداختمو گفتم:
(ببين! كوچه اي كه صداي تيك و تيك كفشاي پاشنه بلند اون توش نپيچه
حتي با صد قلم سرخاب سفيداب
به لعنت خدا هم نمي ارزه!)
خودش خجالت كشيد و سرشو انداخت پايين

پ.ن:به قول حسين نوروزي: يلدا هم آمد و تو نيامدي...!

دوشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۹

"حرف" فقط حرف است

وقتي دودلي‌ت را ميبينم...
گفتن "دوستت دارم" هايت، فقط تنهاترم ميكند



پ.ن: وقتي نگات درمونده ي ترديد باشه... ارزش نداره عشق با تاكيد باشه
س.م

یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

اندر احوالات تنبلي

تنبلي تنها زماني لذت بخش است كه يك عالمه كار براي انجام داشته باشي.

(جروم كي جروم)

چهارشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۹

خبرت هست؟!

بعضي مهربوني ها خيلي قيمتي هستن
چون هيچ انتظار و توقعي پشتشون نيس
مثه كشيدن لحاف رو كسي كه ميون خواب اونو از رو خودش كنار زده...


پ.ن: امان از "نامهربوني ديدن"، از اونا كه روشونو تو خواب ميپوشوني...


دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۹

اندر احوالات دلتنگي

اي خاطره ات پونز نوك تيز ته كشفم...
اين صندل رسوايي!...

م.ن

پ.ن: از يك جايي به بعد هر كار كني... نميشود دلتنگي ها را پنهان كرد.

چهارشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۹

تغيير كرديا!

ژانر اينا كه انگار مجبورن هر وقت ميبيننت يه زِري راجع به تغيير وزنت بزنن.