دوشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۹

ما انتظار را خوب ميشناسيم...

بعضي عكسها هميشه هايد ميمانند اما پاك نميشوند
بعضي پست ها هميشه فقط پيش نويسند
و بعضي آدمها هرگز نميفهمند
...و انتظار قوت غالب خيلي چيزهاست


پ.ن: بعضي آهنگها در پلي ليست فقط حضور دارند... اما نميشود سراغشان رفت!

۷ نظر:

فاطمه گفت...

تا دلت بخواد از این بعضیا داریم.
اما این بعضیا برای هر کسی فرق داره

حیف که بعضی حرفها هیچ وقت به جز سکوت جوابی نداره.وگرنه به خیلیا دلم میخواد بگم که :هی فلانی مثل ... داری دروغ میگی
حیف که عکس بعضیا رو نمیتونی قاب کنی بذاری روی میزت...به دیوار اتاق خوابت.عکس کسی که سالها جزئی از وجودت شده

انتظار قوت غالب برای بعضیا مرگه

روسپی باکره گفت...

سلام
حذف شده بودم!
برگشتم :)
برگشتم تا بخوامنت ، تا ابد

دوشیزه- متولد اسفند گفت...

بعضی کادوها هم می مونند و دیگه هیچ وقت به دست طرف مقابل نمیرسه

absolution گفت...

بعضی بلاگ ها همیشه هستند مثل تو
اما گاهی صدایی ازشان بگوش نمیرسد
بلند تر پست هایت را بنواز!!

م.م. گفت...

اول یه اعتراض.اینکه یکی از کامنتهای من یا تایید نشده یا حذف شده،مربوط به پست های قبلی بود.
یادش بخیر.انگار همین دیروز بود که باکلی زحمت عکسای جشن فارغ التحصیلیشُ گیرآوردم.انگار همین دیروز بود که عکسش ُ هر روز نگاه میکردم.اما دیگه نمیخوام ببینمش.باید فراموش بشه.
راستی یه سه چهار روزی نبودی.وقتی نیستی به این فکر نمیکنی من با کی حرف بزنم؟؟!!
میخوامت نویسنده

a botik گفت...

امشب با تمام غمهایم درکنار تلوزیون صنام نشسته ام وبا خودکاربیک برایت می نویسم زیرا فقط بیک است که چون بیک می نویسد هنگامی که از من جدا شدی و نگاه سردت راازمن گرفتی ضد یخ بهرام بود که پیکر یخ زده ام را اب کرد و این بیمه ایران بود که پولش را فراهم کرد وهمانطور که نیاز امروز پشتوانه فرداست ای کاش اینجا بودی ودمای بدنم را که مثل پیک نیک خوانواده بالا و پایین می رفت می دیدی باید اعتراف کنم که نگاهت اثر عمیقتر از نوار کاست ایوا به جا گذاشته بیا تا سفرعشقمان را با پیکان ار دی که افتخار ملی ماست اغاز کنم و با روغن قرمزوسبز اسوده تر برانیم بیا تا حرفهای زندگیمان را با ابزار مهدی محکم کنیم وبرگرد تا اتاقهایمان را با فرش محتشم کاشان وموکت ظریف مصور فرش کنیم وان را با ایران رادیاتور گرم کنیم بیا تا گرد و غبار جدایی را با جارو برقی پارس خزر پاک کنیم و تابستان امسال را با بستنی میهن که بهتر از شیر مادراست سر بگذاریم و سوار بر اسب شهر بازی اشی مشی بخوریم بیا تا لباسهای عشقمان را با چرخ خیاطی فافا که محصولی از کاچیران است بدوزیم ولوازم خانگی خود را از فروشگاه شهروند خریداری کنیم و در پایان هدیه ای برایت دارم که کوچکترین ذره محبت را اندازه گیری می کند ان چیزی نیست جز ترازوی اشپزخانه پنج کیلو هدیه.!!!!!!!!!!!!!!!

ناشناس گفت...

خیلی بد خوب می نویسی
خیلی بد