داشت قسم ميخورد كه تمام حرفهايش عين حقيقت است.
گفت: به اين قبله ي محمدي. (جهت قبله را اشتباه نشان ميداد)
گفت: به اين بركت مرتضي علي. (به شيشه ي روي ميز اشاره ميكرد)
گفت: به اين سوي چراغ! (دستش رو به گوشه ي تاريك اتاق بود)
و نميدانست كه حتي اگر قسم نميخورد... باز هم باور ميكردم...
۵ نظر:
سلام
تشکرازلطفتون
http://zatun2.mihanblog.com/
به عشقت قسم ...
جالب بود
i love the way you lie to me.
یه طورایی غمگین بود. خیلی غمگین بود از اون نوشته ها بود که با خوندنش آدم یه آه بلند میکشه و به گوشهی تاریک اتاق زل میزنه.
ارسال یک نظر